loading...
زندگی نامه رانسوم
رانسوم بازدید : 134 پنجشنبه 04 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 a1171_25.jpg

کارل رنسوم راجرز پدر جنبش استعدادهای بالقوه بشر و یکی از درمانگران معتبر و برجسته زمان خودش در 8 ژانویه 1902 در ا.ک پارک در حومه شیکلاگو به دنیا آمد.

نام پدرش والتر و نام مادر جولیا بود. آنها 6 فرزند بودند که از انی تعداد 5 پسر و یک دختر بودند که راجرز چهارمین فرزن خانواده بود.

پدرش مهندس عمران و پیمانکار بسیار موفقی بود و به همین دلیل راجرز در کودکی هیچ مشکل مالی نداشت.

اعضای خانواده بسیار به هم نزدیک بودند وکارل در مورد والدینش می گوید آنها: ایثارگر، مهربان ، اهل عمل، واقع گرا و متواضع بودند. راجرز در مورد خودش می گوید: فرزند میانی در خانواده ای بزرگ و بسیار درهم یافته که سخت کوشی و مصیحیت در آن ارزشمند بود. پدر و مادرش دردگاه مذهبی به شدت بنیادگرایانه داشتنتد ولی مادرش در اعتقاداتش راسخ تر بود. به گفته ی راجرز مادرش در سرتاسر زندگی او را مثل گیره ای در دست خودش گرفته بود. عقاید آن ها راجرز را مجبور کرده بود که نه براساس ویژگی های شخصیتی بلکه بر اسا ویژگی های اخلاقی آنها زندگی کند.

راچرز می گوید : بچه هایم باورشان نمی شود آب گاز دار نیز نوشابه ای مکروه محسوب می شد و یادم می آید وقتی اولین نوشابه گازدار را نوشیدم احساس گناه به من دست داد و او گقت این محدودیت های چیزی به او داد که علیه آن طغیان کند اگر چه بروز این طغیان به طول می انجامید.

t3482_35.jpg 

والدین کارل به او و دیگر بچه ها اجازه نمی دادند که با بچه های غریب دوست شوند زیرا هرکس غیز از خودیشاوندان به کارهای مشکوک مضغول بودند.

در نتیجه این بیش ذهنیت نسبت به غیز از خودیها، راجرز مدت زیادی را به تنهایی می گذراند و هر چه دم دستش می رسید می خواند از حمله دایره المعارف ها، لغت نامه های مختلف وی خواست به تجربیات خودش متکی باشد با این حال نمی توانست از عقاد خانوادش چشم پوشی کند، در کل مودکی تنها و منزوی بود.

خانواده کارل پارک در محله نسبتا مرف نشیت زندگی می کردندو در محابخابه مدرساه ایندایی هولمز رفت و همکلاسیهایش عبارت بودند از ارسنت محینگوی ( که دو سال از او بزرگ تر بود ) و فرزندان فذتنک لوید رایت ، آرشیتکت معروف آمریکا.

رامرز در 12 سالگی به همراه خانواده اش به 50 km شیکاگونتل مکان کرد. یکی از دلایل مهاجرت آن ها به روستا و آن مزرعه این بود که خانواه اش اعتقاد داشتند که اگر بچه هایشان از محیط شهر و تاثیراتش دور باشند، اصول مسیحیت و ارزشهای مربوط به کار و اشتغال به نحو بهتری در آن ها ایجاد و تقویت خواهد شد.

زندگی در مزرعه به این معنی نبود که آن ها سبک زندگی لوکس و مرفه خود را کنار بگزترند ، همه می داندد که راجرز در مزرگه برزگ شده و در طول ساعلی دبیرستان مسئولیت مزرعه با او بود اما کمتر کسی می داند که خانه آن ها در مزرعه سقف آردواز، کف کاشیکاری، هشت اتاف و پنج حمتم داشت . در پشت خانه یک زمین تنیس خاکی قرار داشت . در همین مزرعه بود که راجرز برای اولیت بار به علوم علاقه مند شد.

پدرش اضرار داشت که مزرعه طبق اصول علمی اداره شود به خاظر همین درباره بسیاری از آزمایشهای علمی درباره کشاورزی مطالعه کرد. از روی همین مطالعات بود که او به بید ( یک نوع حضره شبیه به پروانه ) علاقه مند شد . کارل آن ها را می گرفت ، بزرک می کرد و تولید مثلشان می داد.

i8146_carlrogerspicture.jpg

علاقه به علم هیچگاه در راجرز از بین نرفت، هر چند که در تمام عمرش در یکی از غیر عینی ترین زمینه روان شناسی فعالیت کرد.

تمایل راجزر به تنهایی در دبیرستان هم ادامه پیداکرد ، در این مدت راجرز فقط 2 دوست داشت او دانش آموزی ممتاز بود، نمراتش خیلی خوب بود و تقریبا همیشه  A می گرفت و دروس مورد علاقه اش هم انگلیسی و علوم بود.

در سال 1919 راجرز در دانشگاه ویسکلانیس در رشته کشاورزی ثبت نام کرد. این داتشگاه همان جایی بود که هم پدر و مادر راجرز و هم دو برادر و خواهرش در آن درس خوانده بودند، در سالهای اول داشنگاه در امور مدهبی بسیار فعال ود.

در سال 1922 با نه نفر دیگر از دانشجویات برای شرکت در کنفرانس wscfc  به پکن ( پایتخت چین ) اعزام شد. این  شش ماهه تاثیر عمیق و زیادی روی راجرز داشت.

او بدون واسطه و به طور مستقیم با مردم از فرهنگ ها و مذهب های مختلف آشنا شد. در راه بازگشت از چین در کشتی، ناگهان به ذهنش رسید که مسیح نباید خدا باشد بلکه باید یک انسای مثل انسانهایی دیگر باشد.

بعد از آن او تصمیم گرفت دیگر به خانه برنگردد و در نامه ای به والدینش که دیگر نمی خواهد به مذهب پروتانسیم آن ها مقید باشد . راجرز از مذهب افراطی پروتستانسیم انصراف داد ولی ظاهرا باید بابت این آزادی هزینه پرداخت می کرد.

در بازگشت از چین به دردهای شدیدی از عده دچار شد که در آخر زخم معده اثنی عشری تشخیص داده شد. چند هفته بستری شد و 6 ماه تمام تحت مراقبت شدید قرار گرفت. غیر از او دو تاا دیگر از خواهر و برادرانش در مرحله ای از زندگی خود زخم معده گرفتند

بعد از چنیدن واحد درس را در زمینه فلسفه آموزش و پرورش زیر نظر ویلیام کیلپاتریک گزاند و اولین کارهای خودش را در مورد کودکان به سرپرستی لناهولینگورث در دانشگاه تربیت معلم دانشگاه کلجیا انجام داد.

در همان سال 1924 بود که راجرز با دوست دوران کودکی خود، هلت الیوت ازدواح مرد، هر چند که والدینش با این کار بسیار مخالف بودند.

حاصل ازدواج آن ها 2 فرزند بود. دیوید در 1926 و ناتلی در 1928 به دنیا آمدند. جالب این است که وقتی دیوید به دنیا آمد راجرزی خواست او را طبق اصول رفتار گرایی واستونی برزگ کند، به قول راجرز خوشبختانه همسرش هلن به انداقه کاقی عقل سلیم داشت تا به رغم تمام دانش دانش روان شناسی راجرز که می توانست بسیار مخرب باشد مادر خوبی برای فرزندانش باشد.

 r1983_32.jpg

راجزر می گوید که مشاهده بزرک شدن دیوید و ناتالی به او درباره انساناه، رشد اسنان ها و روابط میان مردی آن ها چیز هایی یا داده که آموختن آن ها از طریق شغلی و حرفه ای غیر ممکن بود. دخترش ناتالی گاهی او را در انجام کارهای پژوهشی یاری می کد و دیوید به حرفه پژشکی روی آورد.

راجرز بعد از فارغ التحصیلی اش از دانشکاه در LUTS در نیویورک ثبت نام کرد. اما احساس می کرد به غیر از کمک های مذهبی باید روش دیگری برای کمک به مردم وجود داشته باشد. بعد از 2 سال فعالیت در این سمینار به داشنگاه کلمبیا رفت و در رشته روان شناسی بالینی به تحصیل پرداخت و در 1928 فوق لیسانس و 1931 دکتری گرفت. که دکتری او درباره اندازه کیری یا تنظیم سازگاری شخصیت بود ، البته کار خودش را در 1928 و قبل از دیافت دکتری خود در راچستر نیویورک با کودکان بزهلاز محوم و تنگدست شروع کرد.

بعد زا دیافت مدرک دکترا هم به عنوان روان شناس در دپارتمان مطالعات کودکان در انجمن پیشگیری خشونت با کودکان در رچستر نیویورک مشغول به کار شد . در طول تحصیل دوره دکتری در همین انجمن به عنوان همکار فعالیت داشت. در همان جا بود که با چنیدین تجربه مواجه شد که بعد ها بع نظریه شخصیت و روکیرد آن به روان درمانی به شدت تاثر گذاشت. تقریبا در همان زمان بود که تحت تاثیر آلفرد آدلر قرار گرفت او از آدار آموخت که باید به زمان و حال اهمین داد و باید دید که بیما در حال حاضر در چه شرایطی است.

راجرز اولین کتاب خودش را به نام ( درمان بالیتی کودکان دشوار ) در سال 1939 زمانی که هنوزدر دپارتمان مطالعات کودمان بود داشت.

در 1940 از کار عملی به مار آمادمیک تغییر فعالیت داد. در این سال در دانشگاه اوهایو همت استادی روان شناسی بالیتی را به عهرده گرفته بود . و در همان جا بود که به فرمول ندی و امتحان رویکر خودش به روان درمانی پرداخت.

در 1942 کتاب  ( مشاوره و روان درمانی : مفاهین علمی نوین تر  ) را نوشت و در این کتاب بود که اولین جایگزین عمده برای رواناوی را توصیف کرد.

ناشر انی کتاب ابتدا تمایل به چاپ آن در تیراژ2000 نسخه ای نداشت اما این کتاب راجرز تا سال 1961  7000 نسخه فروش داشت و هنوز هم فروش خوبی دارد.

در سال 1944به عنوان مجلثی از فعالیت های مربوط به جنگ 6 ایالت اوهایو را ترک کرد و به نیویورک رفت و در آنجا در سازمان USO  به عنوان مدیر خدمات مشاوره مشغول به کارشد.

بعد از یک سال به دانشکاه شیکاگو رفت و در آنجا به عنوان استاد روان شناسی و مدیر مشاوره منصوب شد و برای مدت کوتاهی مدیریت مرکر مشاوره را بر عهده داشت.

در همین دوران در داشگاه شیکاگو بود که راجرز مهم ترین کتاب خودش ( روان درماتی مراجه محوری ) را نوشت. در سال 1951 در 1957 دانشکاه شیکاگو را ترک مرد و به داشنکاه ویسکلانیس رفت در اونجا هم به عنوان استاد روان شناسی و هم به عنوان استاد روان پزشمی مشغول به کار شد.

راجرز متوجه شد که در داشنکاه ویسکلانیس جو حاکم بیشتر رقابتی است تا رفاقتی و از همه بیشتر از نحوه برخورد غیر انسانی با داشمجویان فوق لیسانس ناراحت بود و چون نتواست وضعیت را بهبود دهد از آنجا استعفا داد و بعد از استفا از دانشگاه ویسکلانیس به لاهویا در کالیفرنیا رفت و در سال 1964 به عنوان عضو دایم به موسسه علوم رفتاری وسترن پیوست.

برای انستیتو علوم رقتاری غریبی فیلمی از گروه دمانی تهیه کرد که بند جایزه آکادکیک در موضوعات کوتاه شد و اولین برنده جایزه کمک های حرفه ای برجسته از مجمع روان شناسی آمریکا شد.

راجرز و تعداد دیگری از اعضای انستییو که روییکرد اسنان گرایانه تری داشتند در 1968 انستیتو علوم رفتاری غربی را را ترک کردن تا مرکز مطلعات شخص را باز هم در لاهوی تاسیس کنند.

در ستاهای بعد راجرز با گروه های رویارویی کار می کرد و به آنها آموزش حساسیت تدریس می کرد.

او بیشتر به این موضوع علاقه داشت که شرایطی را کشف کند که شخص در آن های می تواند پتانسیل های خود را کاملا به فعل در آورد.

همچنین در اواخر فعالیت حرفه ای خود به ارتفای طلح جهانی علاقه مند شد و پروژه صلح ژ«و را در سال 1985 سازمان دهی کرد و در 1986 چندین ورکشاپ صلح در مسکو را رهبری کرد تا رو 4 فوریه 1987 به این فعالیت ادامه داد و در این روز در سن 85 سالگی نتعاقب یک عمل جراح که روی شکستگی لگن خاطره اش انجام شد در اثر حمله قلبی در لاجولای کالیفرنیا در گذشت.

 

راجرز وصیت کرده بود که جسدش بدون هیچ گونه تشریفاتی سوزانده شود. با این حال آخرین لباسی که راجرز پوشیده بود طی یک مراسیمی سوزانده شد و قبر راجرز در آمریکا زیارتگله دوسنتداران روان شناسی و مشاوره است.

f587_1.jpg

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 13
  • بازدید کلی : 511